پیش نوشت: به عنوان تمرین #خودافشایی تصمیم گرفتم اینجا مطلبی را با شما در میان بگذارم. همکارانم معتقد بودند که نباید الان این موضوع را مطرح کنم. اما نهایتاً توانستم آنها را قانع کنم که یک اطلاعرسانی اولیه انجام دهم.
پیش نوشت دو: این مطلب صرفاً یک اطلاع رسانی کاملاً صمیمانه و دوستانه است و ممکن است جزئیات آن یا کلیات آن یا اصلاً بود و نبود آن، بر اساس شرایط آتی تغییر کند.
اصل مطلب:
طی این سه سال که کامنتها و تحلیلها و نظرات دوستان متممی را در متمم خواندهام، به نتیجه رسیدهام که بسیاری از آنها طی این مدت حرفهای ارزشمند و آموزندهی زیادی دارند که مناسب است به صورت جدیتر شنیده شود.
از سوی دیگر، دوستان من مدتهاست میگویند که علاقمند هستند به بهانهای دور هم جمع شوند و قاعدتاً مشترکترین علاقهی ما متممیها، آموختن و آموزاندن و توسعه مهارتهای فردی است.
به نتیجه رسیدم که شاید یک کار خوب این باشد که در سال آینده یک سمینار برگزار کنیم که فقط متممیها حق ثبت نام و شرکت در آن را داشته باشند.
سخنران هم دوستان متممی باشند. من هم در این سمینار به عنوان شنونده (و شاید حداکثر مجری) شرکت میکنم.
اگر زمان سخنرانیها را کمی معقول و منطقی انتخاب کنیم، میتوانیم شنوندهی سخنرانیهای متعددی باشیم و شاید هم برخی کارگاههای موازی داشته باشیم تا از فرصت بهترین استفاده را بکنیم.
هنوز حتی به دوستانی که معمولاً من را در کارهای اجرایی از این جنس یاری میکنند این مسئله را نگفتهام. همچنین هماهنگیها برای اخذ مجوزهای لازم را انجام ندادهام.
اما دوست داشتم به هر حال بگویم که در حال طرح ریزی چنین کاری هستم و اگر مشکلی غیرقابل پیشبینی به وجود نیاید، میشود این کار را در فصل دوم یا سوم سال آتی انجام داد.
حتی از میان کارهای دوستانی که قرار نیست (یا تمایل ندارند یا انتخاب نمیشوند یا فرصت کافی برایشان وجود ندارد) سخنرانی داشته باشند، میتوان مجموعهای را انتخاب کرده و در متمم یا یکی از فضاهایی که در اختیار داریم منتشر کنیم.
این را فقط از این جهت گفتم که اگر به چنین رویدادی علاقمند هستید، از حالا موضوعی را برای آن برنامه در ذهن داشته باشید و برایش مطالعه و تحقیق و جستجو کنید.
طبیعتاً موضوعات باید در محدودهی آموزشهای متمم باشند. به عبارتی در سرفصلهای آموزشی متمم مطرح شده باشند. از سوی دیگر نباید تکرار درسهای متمم باشند. چون کسانی که در آنجا حاضر میشوند، قاعدتاً تمام درسهای متمم را خواندهاند (خصوصاً اینکه احتمالاً تعداد ثبتنام زیاد خواهد بود و ما هم اگر معیاری برای غربالگری انتخاب کنیم، منطقاً میزان فعالیتها و مطالعات خواهد بود).
باز هم میگویم که هنوز همهی جوانب این تصمیم را نسنجیدهام و هماهنگیهای مربوط را با مسئولین ذیربط انجام ندادهام.
اما دلم میخواست از حالا به شما هم بگویم.
چون قطعاً کسی که اینجا سر میزند غریبه نیست. کمی پختهتر که شد، در ماههای بعد به صورت رسمی در متمم اعلام میکنم.
سلام به محمدرضاي عزيز و دوستان خوب متممي ام
ممنونم از محمدرضاي عزيز كه چنين تصميمي گرفته اند و خبر ديدن دوباره محمدرضا جان و دوستان، انرژي مضاعف به آدم ميدهد. اميدوارم هر چه زودتر شما بزرگواران را ببينم .
درود
ایده خیلی جالبی به نظر میاد. یه چیزی شبیه رویداد TED ولی از جنس متممی. قطعا پُربار خواهد بود.
سپاس
چقدر خوشحال شدم این خبر رو خوندم. این روزها درگیر پایان نامه ام هستم خیلی کم فرصت میکنم به سایتتون سربزنم ولی الان که این خبرو خوندم واقعا خوشحال شدم 🙂
سلام به همه دوستان و محمدرضا جان
محمدرضای عزیز چندتا پست متوالی رو متاسفانه این روزها نرسیدم بخونم.فکر درگیر یک سری تصمیمات مهم بود و نمی تونستم با تمرکز بشینم و مطالبتو بخونم.خلاصه الان سر صبحی گفتم وقتش یه سر بزنم .اینجا عنوان مطلب که دیدیم فورا لحظه دیدنت تو و بچها تو ذهنم تجسم شد و از خوشحالی همه پستها رو رد کردم و اینو خوندم.امیدوارم منم جز همونایی باشم که از فرصت ملاقات حضوری برخوردار شم.مرسی از تصمیمت عالی میشه…عالی میشه… تصمیم گرفته بودم اینجا و در متمم از گذاشتن کامنتهایی که وقت تو و بقیه دوستان عزیز رو میگیره خودداری کنم.ولی از این نمیتونستم بگذرم?
سلام بر معلم عزیز محمدرضای شعبانعلی
معلمی که آرزوی دیدن و حضور در کلاسش همیشه دغدغه خاطرم بوده و چندین بار در تمرین های متمم به این مسئله اشاره کردم و حسرت اینکه چه فرصتی رو تو زندگیم از دست دادم همیشه با من همراه بوده . این اولین کامنت من بعد از گذاشتن قانون امتیاز در روزنوشته هاست و غرق در لذتم که اولین کامنت من با شنیدن این خبر بسیار خوشحال کننده و خود افشایی در واپسین روزهای سال همراه شده . جالب اینکه اگر بخوام صادق باشم و من هم خودافشایی کنم لحظه ای که این خبر رو خوندم ، پشت میزم در محل کار ، ناخوداگاه دستم رو بالا بردم و شعف و هیجان درونیمون رو با صدای بلند و خوشحالی ابراز کردم ( اخ جون خدایا شکرت بالاخره میتونم معلمم رو ببینم :(( )
درسته که ممکنه جز مدعوین نباشم ولی تمام سعی و تلاشم رو میکنم که بتونم معیار لازم رو برای شرکت در این سمینار و حضور در کنار معلم عزیز و دوستان خوب متممی ام ، کسب کنم .
من با متمم و دوستان متممی و روز نوشته ها زندگی میکنم و نفس میکشم . با اینکه جز کوچک و شاگرد ابتدایی این دانشگاه هستم ولی تمام سعی ام بر این بوده تا درس های متمم رو با دقت و عمیق بخونم و با خوندن تک تک نظرات دوستان متممی خوبم ، از نظرات خوب و مفیدشون بهره مند بشم . معلم عزیز از صمیم قلبم برات ارزوی موفقیت و سلامتی میکنم و بیصبرانه منتظر روز موعود هستم .
سپاس
خوب تو این دو سه روزه من هم یه تصمیم خوب گرفتم. شما سمینارو برگزار کنید، من هم با چند تن از دوستان بیکار با یه رزومه کاری میایم اونجا و فرم استخدامی پر میکنیم:)
پینوشت نامربوط: تا این فرصت دوباره به هر دلیلی از دستم نرفته، میخوام خوشحالیمو از داشتن کد فعال اعلام بکنم. هیچ زمانی واسه شاد شدن، دیر نیست:)
خیلی ایده خوبیه، خیلی خوشحال شدم،
برگزاری این سمینار به من انگیزه میده که بصورت فعال تری در متمم حضور داشته باشم و از طرف دیگه، به مطالب ارائه شده در متمم اکتفا نکنم و یادگیری خودم رو بصورت کریستالی گسترش بدم.
فقط امیدوارم که تو غربالگری حذف نشم 🙂
پیشنهاد من اینه که مطالب ارائه شده در سمینار، بصورت فایل صوتی یا تصویری ذخیره بشن و کسانی که در غربالگری حذف میشن، بعدها در صورت کسب شرایط موردنیاز بتونن مطالب ارائه شده رو دریافت کنن.
سلام
به عنوان شاگرد تنبلتون اگه ته لیست جا نموند، حتی شده پشت در بشینم دوست دارم بیام. اینو گفتم که بدونید من تنبل هم دل دارم و ملاحظه منو هم بکنید. و دلتون به رحم بیاد و پارتی بازی هم بکنید واسه تنبلایی مثل من. ؛-)
سلام
بنظرم این که متمم را دانشگاه و متممی ها را همکلاسی یا همکار اداری بدانیم، سطح صمیمیت بین بچه ها را کمرنگ در نظر گرفته ایم.
رابطه بین بچه ها بسیار عمیقتر از هم دانشگاهی هاست. یک دلیل مشخص به ذهنم میرسد.
متممی ها دوست هستند، دوستانی که با نسبت خوب هم عقیده هستند، همدیگر را انتخاب کردند.
تفاوت اصلی در اونجایی هست که آنچه ما را دور هم جمع کرده، به قول شما بیشتر به همان مفهوم اقدام نزدیک است تا پاسخ.
عاملی مثل “تراز کنکور” علت جمع شدنمان نیست. شاید شاخصی بسیار عمیقتر و معنادارتر مثل نوع نگرش و نحوه تفکر و سبک زندگی باشد.
حتی بنظرم این جنس آشنایی و دور هم جمع شدن حالا در هر قالبی که باشه میتواند شروع و نقطه عطفی در روابط بین بچه ها باشد.
شاید بچه ها به صراحت این موضوع را بیان نکنند، ولی فکر میکنم بسیاری از بچه ها مثل من تعلق خاطر بیشتری به هم دارند تا اقوام و خویشانشان.
من هم مثل بقیه امیدوارم این ایده محقق شود، و مطمئنم برخلاف بسیاری از روابط که آدمها بهم حتی پس از مدتها حس غریبگی دارند، متممی ها باهم غریبه نیستند.
به امید دیدار.
ما از هم جداییم به صورت، نه به معنی/ چون فاصله بیت بود فاصله ما :))
سلام بر معلم هرگز ندیده ام محمدرضای شعبانعلی
برای من که تا کنون امکان شرکت در سمینارهای قبلی را نداشته ام، این خبر و این خود افشایی در واپسین روزهای سال بسیار خوشحال کننده بود. بیشتر از همه نوع این گردهمایی مرا هیجان زده کرد که می تواند محمل بسیار خوبی برای انتقال فکر واندیشه های ناب به مخاطبان باشد . مطلبی که به فکرم رسید و دوست دارم آنرا با شما در میان بگذارم این است که اگر امکان داشته باشد این رویداد در شهری به غیر از تهران و در دو روز متوالی و در مجموعه ای اقامتی باشد تا در ساعات دیگر هم امکان تبادل نظر و دیدار با دوستان متممی برای شرکت کنندگان فراهم باشد .
محمدرضا جان
موضوع خود افشایی که خیلی برام مهم و جذابه. دوست دارم اولین نفری باشم که سخنرانی می کنه. خداکنه زودتر زودتر متمم پیام بده و بگه زودی بیاین ثبت نام.
ولی موضوعی که خیلی بیش تر به دلم نشست، اعتمادت به ما دوستاته. بهمون اعتماد می کنی و ما رو در جریان موضوعی که هنوز احتمالاً خیلی پایبندش نیستی و ممکنه ازش اعراض کنی، میذاری. دوست مون داری و با این که کلی قبلاً گفته بودی دیگه سمینار بی سمینار، اما انگار داری تجدیدنظر می کنی. خیلی شجاعتت ستودنی و حسادت برانگیزه. حتماً الگوبرداری می کنم. با این کارت داری یه درس بهم میدی؛ و اون این که حتی اگه عزمم رو جزم کنم و تصمیمی بگیرم، تصمیمی که پشتوانه اش فکر و تحلیل و منطق هست، و حتی اگه اون تصمیم رو به هزاران نفر اعلام کرده باشم، می تونم با یک پشتوانه فکری محکم تر، با یک تحلیل استوارتر، نقطه هدفم رو جا به جا کنم و از تصمیمم عدول کنم.
خیلی خیلی خوشحالم کردی:)